راز زندگی
در افسانه ها آمده روزی که خداوند جهان را آفرید فرشتگان مقرب را به بارگاه خود فرا خواند و از آنها خواست تا برای پنهان کردن راز زندگی پیشنهاد بدهند.
یکی از فرشتگان به پروردگار گفت: خداوندا آن را در زیر زمین مدفون کن.
فرشته ی دیگری گفت: آن را در زیر دریاها قرار بده.
ولی خداوند فرمود: اگر من بخواهم به گفته های شما عمل کنم فقط تعداد کمی از بندگانم قادر خواهند بود آنرا بیابند در حالی که من می خواهم راز زندگی در دسترس همه ی بندگانم باشد.
در این هنگام یکی از فرشتگان گفت: فهمیدم کجا ای خدای مهربان،
راز زندگی را در قلب بندگانت قرار بده زیرا هیچکس به این فکر نمی افتد که برای پیدا کردن آن باید به قلب و درون خودش نگاه کند.
و خداوند این فکر را پسندید.
http://farshadnikbin.blogfa.com/
:: موضوعات مرتبط:
داستان های کوتاه حکمت آموز ,
,
:: بازديد از اين مطلب : 1763
|
امتياز مطلب : 0
|
تعداد امتيازدهندگان : 0
|
مجموع امتياز : 0